دوباره شب و منو خاطرات و تکرار
دوباره عینک تیره میره رو چشماش
دوباره میگه بلند هرچی کرده احساس
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
باز این روزا میگذرن هی الکی
میزنم یواشکی به گذشته سرکی
یادم میاد یه روز کجا بودیم
و حالا دقیقاً کجای این چرخ و فلکیم
اون روزا دوره زیاد
با دوستام توی ایران
حالا اون سر دنیا
تو جیبام پول زیاد
دوباره مونده بیدار
صداش توی خونه میاد
اَ پایین داد میزنه
«پَ کجا مونده جیدال؟»
میرم پایین توی خونه پر آدم
خوب میدونن نیستم من اون سابق آدم
میریزم و باز میپاچم باز امشبم دور ما هم
تو آیینه تصویرم میگه «بلیطت برده باز هم»
سلطان بد عادتی، دوباره چند تا خط میره بالا
دوباره برا من ریخت، دوباره سلامتی
ولی اصلاً سلامت نی رژیمم
میکشه دردا امشب، دوباره فردا ردیم
دوباره شب و منو خاطرات و تکرار
دوباره عینک تیره میره رو چشماش
دوباره میگه بلند هرچی کرده احساس
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
یادمه ۵ ساله پیش
تو سرم
بودش تنها یه چیز
یه سال بعدش
اون بودش تنها رفیقم
اون شدش تنها رفیقم
اون شدش تنها رفیقم
اون شدش تنها رفیق
اِی، میگذرن ثانیهها
زندگی جاریه باز
روزا میان و میرن
ما سوار قافیهها
نگاهم رو به جلو، به گذشته
میندازم گاهی نگاه
از دیروز مطمئن ترم
این بعضی بازی، بازی ماست
گذشت چه سالی به ما
گاهی وقتا حس میکنم خوابیم انگار
نمیخوام پاشیم به جاش
چشامو میبندم و باز دوباره
ای، پا میره گاز
از رسالت تا اجرا صف
تو کثافت و حسادت
پابه پا هم تو رفاقت
آره تا تش، خائنا ترس
دنبال رویای ممنوع دور دنیا
میترسن از ما کل گلشون و گرگاش
تو نگامو هراسی نیست، تو دستم جفت آسه
سلاحم قلمامه، سرمایم پشت کار
باز یکی برا من ریخت
این یکی سلامتی
برادری، که گذشت برا من جی، اِه
دوباره شب و منو خاطرات و تکرار
دوباره عینک تیره میره رو چشماش
دوباره میگه بلند هرچی کرده احساس
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
دوباره مریضن این شعرا مثل تهران
TanyaRADA пишет:
- спасибо! От Души!!! ( Улыбаюсь...)все так!!!Liza пишет:
Любимая песня моей мамы