چقدر بزرگ شدی خواهری
چقدر درست بزرگ شدی خواهری
مثل پنجهی آفتاب میمونی و
من با دلم تو کوچه گرگ شدیم خواهری
اندازه همه شبا شمعتم
آبو نون چیه قد هوا لنگتم
دستات سرد باشه اراده کنی
یه ساعت بهم وقت بدی برات گرمه شهر
ببخش منو باد کوچه برد
همه جا جز خونه برام مثل خونه شد
اما تو دیگه مامانو جا نذار
جلو چشماش برگ بده و شکوفه کن
یادت نره دختر خونه
مهلت موندنت مهلتمونه
فقط یه شب اگه بیمحلی کنی
شاید خدا داشِتو به صبح نرسونه
نه تو غصهی چیزیو نخور
دلت از هرچی گرفت غریبی نکن
تا وقتی من زندم
هر کجا پاتو گذاشتی بده جلو سینتو
توی اتاق بغلیت
هنوز یه مرد مچالهست
که اگه لبخند نزنی
با خودش بهم میخوره معاملش
من تنهای بدون تو بودم
به دلم یاد داده بودم بمونه تو خونش
گفتم هرکی اومد بگو بره بگو نه
ببین چه چشمایی داری که به چشم اومد
انگار تا اون موقع جات خالی بود
انگار دنیام همونجا که تو وایسادی بود
انگار ایندفه دل ما هم بازی بودو
یکی پیدا شد خاکی شه تو خاک بازیمون
نمیدونم چی نگهت داشت
چی تو من دست خالی دیدی که دلت خواست
الان که همه پی چک سفید امضان
تو واس خاطر چی موندی اینجا!؟
صدامو میارم پایین چشم
ما دیگه لنگ شماییم چشم
ولی ا همهی این شهر هرکی بپادت
بش حال بدم جونش بشه جایزش
تو جات همین بغله بگو خب
هیچی غیر اینو نمیفهممش بگو خب
حوصله نمیکنم خیلی بخوان هی
جلوت مزه بریزن، همه بگو خب
یه بار میگم و دیگه نه
شما تکون نمیخوری از پیش من
حالا بد یا خوب هرچی پیش اومد
پیر میشیم بیخ ریش هم
مامان نگاه کن منو
یه دقه ببین این ورو
چی بگم خوب حق داری دیگه
یه دردم برات رو دردای دیگه
دونه سفیدای تو موهات منم
اشکای سرازیر تو دعات منم
یه عمر خستگی تو پاهات منم
نبودم اما تو رو داد زدم
تو هر لحظم که به مو رسیدم
یه روزایی دلم هوس خونه میکرد
میخواستم بیام ببینمت جون بگیرم
نشد اما یه بار حس کنم رو سفیدم
چقدر لازمم بودی
روی ماهت و من و یه چای معمولی
نگاه به هارتو پورتام نکن
تو اراده کن تا برات پا بچسبونیم
تو بخواه من بمیرم برات
ولی نگو بگم که چیزی نمیگم الان
فقط همین که خیلی دستتنهام
فقط همین که خیلی از شبا
خواستم شهرو بگردونمت
خواستم فقط بخندونمت
خواستم وقتی میام خونه
حس کنی یه مرد اومده
TanyaRADA пишет:
- спасибо! От Души!!! ( Улыбаюсь...)все так!!!Liza пишет:
Любимая песня моей мамы